موضوع: <-PostCategory-> برچسب:,

17:20

 

 

 

 

سمبل خـــــان در حریم سلطان

 

 

در تاریخ و واقعیت شخصی به اسم سمبل خان وجود نداشته اما خان هایی در همین نقش بوده اند که امور تمام حرم بدست آنها بوده اما در واقعیت سیاه پوست و کمی مسن بودند !

 

 

 

 

چرا سیــاه پوســـت؟

 

 

زیــرا خان های حرم سلطان از افریقا می آمدند  .

 

 

 

 

 

وقتی هنوز بچه بودند با عمل تمام قوای مردانگی و .. را کاملا از بین میبردند و شروع به آموزش به آنها می کردند . سپس به تجارهای برده می فروختند .سپس به کمک این تجارها به کشور عثمانی ها می آمدند و آنجا آموزش های جدیدی میدیدند و از طرف دربار خریداری می شدند !

 

 

 

 

---------

 

 

 

 

سلیم بایراکتار بازیگر سمبل خـان

 

 

 

 

سلیم بایراکتار متولد سال 1975 ،متولد کرکوک شهری در عراق، 37 ساله است . پدرش برای کاردر یک شرکت نفت به عراق سفر میکند و با مادرش که مال کرکوک بوده آشنا می شود .

 

 

در روزهای آخر جنگ ایران و عراق صدام حسین به دیدن مدرسه ای که سلیم در آن درس میخوانده می رود و او را به عنوان سرباز انتخاب می کند .

 

 

اما سلیم به همین دلیل از عراق فرار میکند ، او درباره این موضوع می گوید :

 

 

هنوز 13 ساله بودم که یک روز صدام حسین به دیدار مدرسه ما آمده بود .کنار من اومد و سرم را ناز کرد و گفت از تو سرباز خوبی در میاد .برای اینکه نمی خواستم سرباز بشوم هم من هم خانواده ام فشارهای زیادی بهمون وارد شد . صدام آن موقع ها تمام مرزها را بسته بود و گفت هر کس فرار کرد تیر بارونش کنید .

 

 

من و خانواده ام تصمیم به فرار گرفتیم و شرایط تیراندازی را پیش خودمون قبول کردیم یا خوشبختی بود یامرگ .

 

 

راه افتادیم و روی اسب دائم لباس عوض می کردیم و بالاخره مرز را رد کردیم .برای ما آن روز معجزه بود . اگر فرار نکرده بودم یک سرباز تو جبهه عراق بودم و حتما کشته شده بودم !

 

 

همچنین سلیم بایراکتار یکی از ثروتمندترین های بازیگران است .آخرین خانه ای که خریده و اتومبیل های لوکس او بارها خبر روزنامه ها بوده .

 

 

سلیم بایراکتار آخرین بار یک قصر خریداری کرده که تشکیل شده از 40 خانه بسیار لوکس 180-250 متری که در حال حاضر آنجا زندگی میکند .او می گوید این خانه هم من هم همسرم را مست کرده .وسایل خانه را از بهترین شرکت ها وارد کرده اند و طراحی این قصر را یک مهندس ایتالیایی انجام داده .همچنین تمام خانه ها را خودش استفاده میکند !

 

 

 

 

 

 

..

پرنسس ایزابلا در سریال حریم سلطان توسط دزدان دریایی دزدیده شده و بالاخره به قصر سلیمان می رسد و سلیمان عاشق و شیفته این پرنسس می شود !

شخصیت ایزابل در حریم سلطان از موضوعات گوشه نویسان روزنامه های ترکیه شد و این شخصیت هم در روزنامه ها و هم در برنامه های تلویزیونی مورد تمسخر قرار گرفته شده . پرنسسی که هنوز یک هفته هم نشده به قصر سلیمان آمده و یک کلمه هم زبان ترکی بلد نیست پس از چند روز بدون مترجم کامل صحبت میکند !

اما همچین شخصیتی واقعا در تاریخ وجود داشته یا بازهم یکی از داستان ها و شخصیت های خیالی نویسنده است ؟

 

پرنسس ایزابلا فورتونا همسر ولیعهد اسپانیا بوده که سال 1451 بدنیا آمده یعنی وقتی سلطان سلیمان بدنیا آمده او 43 ساله بوده .

در واقعیت این پرنسس اصلا به استانبول نیامده و دزدیده نشده . او یک دختر جوان نبوده بلکه در زمانی که سلطان سلیمان به سلطنت می رسد او 69 ساله و بسیار پیر بوده !

ایزابلا درشت هیکل بوده و وقتی با عنوان پرنسس دنیا آمده بوده اسپانیا تحت سلطنت 740 ساله حکومت مسلمانان عرب بوده . در هم زمان با طراحی شطرنج  سفر عرب ها به فتح اسپانیا باعث پیشرفته شده آن میدانند.

با ازدواج ایرابل با فردیناند II در تاریخ اسپانیا و همچنین شطرنج تاثیر بزرگی گذاشته !

تمامی حکایات پرنسس در سریال تنها عبارتی از سناریو و خیالات نویسنده است !

عکس واقعی از پرنسس ایزابل در 1484

 

 

 

 

 

خرم سلطان کی بوده؟

 

 

خرم سلطان همسر سلطان سلیمان پادشاه عثمانی در سن 14 سالگی از طرف خان های عثمانی به قصر سلیمان هدیه داده می شود !

 

 

خرم هاسکی سلطان یا نام اصلی آن الکساندر بر حسب بعضی اثرات تاریخی روکسانا در زمان قدرت لهستان در Rohatyn به دنیا آمده !

 

 

او مادر 5 شاهزاده سلطان عثمانی سلیمان و یک دختر او به نام مهرماه است !

 

 

 

 

اما بیشتر اطلاعات او در سریال اشتباه است و داستان هایی که از زندگی او بر اساس کشته شدن نامزدش و خانواده اش پخش شده کاملا بر حسب خیالات نویسنده است ،درباره زندگی او تا قبل از ورودش به قصر عثمانی هیچ اطلاعات و مدارکی وجود ندارد . همچنین خرم در سن 14 سالگی به قصر وارد شده اما در سریال در سن 17 سالگی نشان داده شده !

 

 

در تاریخ او را به عنوان زنی حیله گر و خود خواه در دربار عثمانی خطاب می کنند !

 

 

خرم سلطان به دلیل حسادت به مصطفی و جلوگیری از روی تخت نشستن او مرگ مصطفی (پسر ماهی دوران ،شاه آینده عثمانی) را همراه با دخترش مهرماه و دامادش رستم پاشا طراحی کرده و با نامه ای که از طرف شاه ایران به سلیمان می نویسد ،دستور اعدام مصطفی را از طرف پدرش فراهم میکند.

 

 

خرم از طالم ترین زنان تاریخ عثمانی بوده!

 

 

 

 

زندگی او در قصر پادشاهی سلیمان :

 

 

درباره چگونه آمدن خرم به قصر و نحوه آشنایی او با سلطان سلیمان هیچ مدرک و اطلاعی وجود ندارد اما تنها چیزی که در تاریخ نوشته شده ،خرم سلزان هدیه ای از طرف خان ها به درباره عثمانی بوده .

 

 

وقتی او وارد قصر سلیمان می شود که یک پسر او به دست سلطان کشته شده و تنها یک شاهزاده در قصر زندگی میکند که نام او مصطفی پسر ماهی دوران ،شاهزاده ای که بین مردم بسیار محبوب بوده .در قصر بزرگترین و قدرتمندترین زن قصر مادر سلطان سلیمان آیشه هافظا سلطان و سپس مادر یک شاهزاده او ماهی دوران بوده (از زندگی خدیجه سلطان در تاریخ هیچ گونه اطلاعی وجود ندارد و تنها به اسم خواهر سلیمان و همسر پارگالی ابراهیم پاشا یاد شده و دیگر هیچ مدرک و یا اطلاعاتی از زندگی او وجود ندارد و داستان های سریال تنها خیالات نویسنده است )

 

 

خرم پس از ورودش به قصر اولین فرزندش شاهزاده محمد را دنیا می آورد و به این وسیله سومین زن قدرتمند قصر می شود .

 

 

تا زمان رفتن مصطفی از قصر سلیمان به اولین قدم پادشاهی اش قصر مانیسا خرم و ماهی دوران دو همسر سلیمان هیچ وقت جلوی دیگری دعوا و یا بحث نکرده اند و در کتاب های تاریخی مختلف این بارها و بارها نوشته شده و دعواهایی که در سریال نشان داده می شود تنها نوشته های نویسنده سریال است ، تا روزی که مصطفی برای اولین قدم پادشاهی به قصر مانیسا می رود او در قصر یک سوء قصد علیه ماهی دوران حاضر میکند و او را مقصر نشان می دهد تا او را همراه پسرش به قصر مانیسا بفرستند و موفق می شود !

 

 

قدرت خرم سلطان پس از ازدواج با سلیمان چندین برابر می شود. پس از تولد شاهزاده محمد سلطان سلیمان مراسمی بسیار بزرگ گرفته و با خرم ازدواج می کند .

 

 

این مراسم عروسی که بر خلاف عادات عثمانی بوده با مخالفت شدیدی روبرو می شود .

 

 

با مرگ والیده سلطان مادرسلطان سلیمان قدرت خرم چندین برابر شده و حالا تنها و آخرین سد جلوی راه او برای به پادشاهی رساندن پسرش ماهی دوران و پسرش مصطفی است .ماهی دوران و پسرش که هم در قصر پادشاهی هم در بین مردم بسیار محبوب بوده با نقشه ای که خرم علیه او حاضر می کند مجبور می شود همراه با پسرش به قصر مانیسا سفر کند . ماهی دوران در تاریخ هیچ وقت اداره ی حرم را نداشته و اطلاعات نشان داده شده در سریال کاملا اشتباه است و تنها نوشته های نویستده سریال است !

 

 

 

 

اعدام صدراعظم پارگالی ابراهیم

 

 

پرگالی ابراهیم پاشا به دلیل احترامش به ماهی دوران با شاهزاده مصطفی بسیار نزدیک بود .پس از اعدام ابراهیم به دلیل رغیب دیدن او از طرف سلیمان و  ترس و وحشت از دست دادن تختش و همچنین خودخواه تر و خشن تر شدن او با بالا رفتن قدرتش دلیل اعدام ابراهیم بود ، اما در تاریخ یکی از بزرگترین دلایل ایجاد این ترس وجود خرم سلطان بوده . خرم سلطان با تشویق سلیمان در اعدام ابراهیم نقش بسیار بزرگی داشته .

 

 

با اعدام ابراهیم قدرت خرم بیشتر از قبل شده و دیگر حتی در امور دولت و حکومت هم دخالت کرده و در بسیاری از تصمیمات دستورات قتل و اعدام های سلیمان همچنین تصمیمات بزرگ دولتی همکاری کرده  !

 

 

 

 

صدراعظم رستم پاشا

 

 

دختر خرم مهرماه سلطان سال 1539 در 17 سالگی با وزیر رستم پاشا ازدواج می کند .پس از گرفتن عنوان "داماد" رستم پاشا صدراعظم می شود .اما به صدراعظم رسیدن رستم پاشا نقشه ی خرم سلطان همراه دخترش مهرماه سلطان بوده که با همدستی این دو هادیم وزیر از مقامش کناره گیری کرده و رستم پاشا جای او وزیر می شود !

 

 

 

 

اعدام شاهزاده مصطفی

 

 

خـرم سلطان از ترس به پادشاهی رسیدن مصطفی پس از پدرش نقشه های زیادی برای اینکه او از چشم پدرش اندازد کشیده است که در تاریخ نامه های مختلف آن از خرم به سلطان بر علیه شاهزاده محبوب مردم نوشته شده اما بزرگترین آنها و نقشه ای که باعث اعدام او از طرف پدرش می شود نامه ای دروغی است که ارتباط مصطفی با شاه ایران تهماسب برای از تخت کنار زدن پدرش در زمان زنده بودن او نوشته شده که با نقشه ی خرم ، رستم پاشا و دخترش مهرماه آن را از قصد به دست سلطان سلیمان می دهند .

 

 

با دستور کانونی سلطان سلیمان در چادر پدرش که در هنگام سفر بین راه پهن کرده بودن جلوی چشمان سلطان سلیمان اعدام می شود .

 

 

مرگ پسر خرم

 

 

اما پسر خرم جهانگیر که این اتفاق را با چشمانش میبیند ضربه شدیدی می خورد و مریض می شود ، شاهزاده جوان که با پدرش هنوز به سفر ادامه می داده از ناراحتی مرگ برادرش در حین سفر میمیرد و پس از مرگ او تنها دو پسر خرم برای به تخت نشستن بعد از پدرشان باقی مانده .شاهزاده سلیم و بیازیت !

 

 

 دخالت خرم در امور دولت

 

 

خرم سلطان دخالت های زیادی در امور دولتی عثمانی داشته .خرم سلطان ، سلیمان را برای جنگ با ایران تشویق کرده و در حاضر شدن او در این جنگ نقش داشته و در هنگامی که سلطان سلیمان در جنگ با ایران بوده نامه های تبریک به پادشاه جدید لهستان نوشته و همچنین برای او هدایا می فرستاده !

 

 

 

 

مقام والیده سلطان ( خرم)

 

 

مقام والیده سلطان تنها به مادر شاه و سلطان عثمانی داده میشده و خرم برای رسیدن به این مقام و به تخت نشاندن پسرش در قتل مصطفی دست داشته اما با تمام تلاش هایی که می کند در سال 1558 قبل از به پادشاهی رسیدن پسرش با مریضی سختی که داشته در 52 سالگی میمیرد و هیچ وقت والیده سلطان نمی شود !

 

 

 

 

اداره حرم

 

 

همچنین پس از مرگ والیده سلطان با تمام تلاش های او برای گرفتن این مقام ، از طرف سلطان سلیمان به دایه اش داده می شود ( داستان های اداره کردن حریم از طرف خرم تمامی خیالات نویسنده است ) خرم سلطان هیچ وقت اداره حرم را در دست نداشته !

 

 

 

 

مرگ خرم

 

 

خرم سلطان پس از مجادله هایی که برای وارث شدن پسرانش برای تخت پادشاهی انجام میدهد و موفق می شود در سن 52 سالگی 8 سال قبل از سلطان سلیمان به دلیل مریضی سختی که داشته میمیرد و سنگ قبرش از طرف سلطان سلیمان ساخته و نوشته شده است !

 

 

 

 

فرزندانش

 

 

خرم سلطان 5 شاهزاده و یک دختر به نام مهرماه دنیا آورده . مهرماه دختر خرم در قتل مصطفی نقش داشته و کارهای مادرش را همیشه دنبال می کرده و همچنین به در خواست خرم سلطان و سلطان سلیمان به رستم پاشا ازدواج می کند !

 

 

جهانگیر چهارمین پسر خرم و سلطان سلیمان بوده . او مشکلات زیاد فیزیکی در بدنش داشته و به پسر قوز کرده در تاریخ نام برده شده و با دیدن اعدام برادرش مصظفی به دستور پدرش از غصه میمیرد !

 

 

شاهزاده بیازیت خرم سلطان که از همه فرزندانش به بیازیت بیشتر اهمیت میداده و او را از بقیه شاهزاده ها بیشتر دوست داشته از او بسیار حمایت می کرده حتی اشتباهات او را جلوی چشم پدرش پوشش میداده و سعی در به پادشاهی رسیدن او داشته اما با مرگ خرم سلطان،بیازیت بدون حمایت می ماند . او هنوز وقتی پدرش زنده بوده با برادرش سلیم برای رسیدن به تخت پادشاهی می جنگیده اما در این مجادله خود را شکست خورده اعلام کرده و همراه با پسرانش به قصر پادشاه ایران پناه میبرد .

 

 

نظرات شما عزیزان: